با فیلم‌های استودیو انیمیشن پیکسار بزرگ شده‌اید؟ حتما لحظه‌های پر هیجانی که شخصیت‌های دوستداشتنی به خانه‌هاتان آورند را خاطرتان هست.

پیکسار داستان خنده‌ها و گریه‌ها وعجایب است و نه تنها باعث شد وقتی از خانه بیرون می‌رویم تصور کنیم اسباب بازی‌هایمان جان می‌گیرند و در خانه پرسه می‌زنند بلکه به ما درس زندگی آموخت، درس‌هایی که شاید در لحظه‌ی تماشای فیلم متوجه‌اش نباشیم. زمانی که کاراکترها به ماجراجویی می‌رفتند و با پیدا کردن دوستان تازه و کمک به همدیگر مشکلات را یکی پس از دیگری پشت سر می‌گذاشتند حس می‌کردیم همراهشان هستیم.


داستان اسباب‌بازی‌

ماجرای بازلایتیر مختص اسباب‌بازی ها نیست. لایتیر اسباب‌بازی‌ای است که به دست کودک بازیگوش همسایه افتاده و متوجه می‌شود که نمی‌تواند پرواز کند با این حال امیدش را از دست نمی‌دهد. ما هم می‌توانیم به زندگی با همین دید نگاه کنیم. شاید نتوانیم بهترین هر چیزی باشیم اما می‌توانیم تلاش کنیم در بیشترکارها خوب عمل کنیم و لازمه‌ی آن تنها رسیدن به این باور است که من می‌توانم موفق شوم.

با داشتن ایمان و پشتکار توانایی‌ها نامحدود خواهد شد.


زندگی حشره

فلیک به دات می‌آموزد که کوچک بودن و ناتوانی در پرواز همیشگی نیست و مستلزم گذر زمان است. همه‌ی ما در زندگی با این شرایط رو به رو می‌شویم و احساس می‌کنیم که برای انجام کاری توانایی و یا تجربه‎ی کافی را نداریم اما معنایش این نیست که دیگر هیچوقت این توانایی را بدست نخواهیم آورد.

گیر و دارهای زندگی به ما می‌گوید الان زمان صبور بودن است.


کمپانی هیولاها

مایک و سالی از زمانی که در مدرسه‌ی هیولاها با هم آشنا شدند یکدیگر را رها نکردند و درست مثل همه‌ِ‌‌ی دوستان و هم اتاقی‌های خوب که تفاوت‌ها و اختلاف نظرها گاهی سبب جر و بحث‌شان می‌شود گاهی به جان هم می‌افتند اما در نهایت باز هم در کنار هم هستند و این مساله که چقدر روی اعصاب بیننده که من و شما باشیم راه میرفتند اهمیت چندانی ندارد چرا که دوستان سرمایه‌های زندگی هستند.


دوستان واقعی ما همیشه و به موقع کنامان هستند و نمی‌گذارند به تنهایی با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم کنیم.


در جستجوی نمو

ماهی دوست داشتنی قصه فراموشکار و بسیار خوشبین است. با وجود خطراتی که در مسیر جستجو دوری و مارلین را تهدید می‌کند، او خودِ انرژی مثبت است! ما هم باید مثل او که هرگز از شنا باز نمی‌ایستد از حرکت و تکاپو دست نکشیم. گرچه در مسیر با مشکلات و سختی‌ها رو به رو می‌شویم اما در نهایت به مقصد و آنچه می‌خواهیم دست می‌یابیم.

هنگامی که روزگار شما را زمین میزند تسلیم نشوید و به راهتان ادامه دهید.


شگفت انگیزها

ادنا تنها یک طراح لباس نیست. در پس این قد و قواره‌ی کوچک‌ زکاوت خاصی پنهان است که احتمالا در اوایل راه پر حرفی مداوم‌اش این ویژگی را در نظرمان کمرنگ می‌کند. ادنا هیچوقت در گذشته نمی‌ماند و همه چیز را فقط مختص همان روز می‌داند و بس که این خود یک اصل مهم در زندگی است.

گذشته‌ها گذشته و کلید موفقیتِ آینده امروز و این لحظه است.


بالا

الی به کارل درس زندگی می‌آموزد:اگر نمی‌توانی در جایی که هستی به ماجراجویی بپردازی هستند جاهای دیگری که منتظر هستند شما پیدایشان کنید. هنگامی که فکر می‌کنیم در یک چهار چوب تکراری و بی هیچان حبس شده‌ایم بهترین زمان برای تغییر و تحول است. شاید اکنون قدرت مالی سفرهای دوردست را نداشته باشیم اما هرگز نگو هرگز.

همین حوالی نیز می‌شود ماجراجویی کرد. کافیست که به تصوراتمان کمی پر و بال دهیم و اجازه دهیم راهنمایمان شوند.


شجاع

مریدا در زمینه‌های بسیاری استعداد دارد که تیر اندازی با کمان یکی از آنهاست. در خلال داستان مریدا ناخواسته باعث وقوع اتفاقاتی می‌شود و دیری نمی‌پاید که متوجه می‌شود سرنوشت‌اش در تمام این مدت جلوی چشمانش بوده و آنرا نمیدیده است. گاهی آنچه که می‌خواهیم و آنچه که در نهایت بدست می‌آوریم بنظر در یک راستا نیستند اما در واقع به هم وابسته‌اند. باید شجاع باشیم و با آنچه مقابلمان است مواجه شویم.

هنگامی که نفسی عمیق می‌کشیم و نیرو می‌گیریم همه چیز درست آنطوری که باید باشد پیش می‌رود.


پشت و رو

ترس ما را از انجام بسیاری کارها باز می‌دارد و به ما خاطر نشان می‌کند و جلوگیری از یک اتفاق بسیار بد چیز خوبی است. گاهی در موقعیتی قرار می‌گیریم که ناچار هستیم به یک باره با مشکلات بسیاری مواجه شویم.

مهم نیست که امروز چه اتفاقی افتاد بلکه مهم این است که ما از آن عبور کردیم و فردا را نیز سپری خواهیم کرد.


پیشنهادم این است که با یک فنجان چای گلویی تازه کنیم و منتظر کارهای بعدی پیکسار بمانیم.


منبع فارنت